مصاحبه از فاطمه طوسی یاس: ضمن عرض سلام و تشکر از این که دعوت ما را پذیرفتید، لطفا خودتان را براى خوانندگان ما معرفى نمایید و چگونگى تشرفتان به دین مبین اسلام و مذهب تشیع را بیان بفرمایید .
من «رشیده حنیف» ، اهل تورنتوى کانادا هستم و در رشتهى هنرهاى زیبا رتبهى اول را کسب کردم . رشتهى تخصصى من تاریخ و نقاشى است و هم چنین رتبهى اول در رشتهى دبیرى و معلمى را در اختیار دارم . من در یک خانوادهى مسیحى معتقد، به دنیا آمدم و پدرم یک کشیش بود، پدر و مادرم چهارده فرزند داشتند که من آخرین فرزندشان بودم .
تقریبا 17 سال پیش با همسرم آشنا شدم . در آن زمان هر دوى ما در دانشگاه تحصیل مىکردیم . ما هر دو دانشجو و عضو سازمانهاى مذهبى بودیم . شوهرم مسلمان بود و من مسیحى . دفتر گروههاى مذهبى ما در یک مکان بود و در نتیجه یک روز در دفتر همدیگر را ملاقات کردیم و در مورد مذهبمان با یکدیگر صحبت کردیم . یک روز در مورد باورها و اعتقادات مسیحیان از من سؤالاتى پرسیدند که من هیچ پاسخ مناسبى براى آنها نداشتم . از آن به بعد بود که من شروع به تحقیق و بررسى عمیق مذهب خود کردم و با مسایل بسیارى برخورد کردم که براى من هیچ معنا و مفهومى نداشت . در این میان به اسلام نیز علاقهمند شدم و شروع به تحقیق در مورد دین اسلام کردم و دریافتم که اسلام هیچ تضادى با مسیحیت ندارد، بلکه این دو داراى ریشههاى مشترکى هستند، اما دین اسلام تداوم یافت، در حالى که مسیحیت متوقف شده است، چون اسلام دین کاملترى است . پس از مدتى تصمیم گرفتم که مسلمان شوم .
در آن هنگام مسلمان شدن براى من بسیار سختبود، چون در کانادا زنان مسلمان و باحجاب بسیار کم بودند و من سخت احساس تنهایى مىکردم، ولى هنگامى که نماز مىخواندم، مىدانستم که در همین زمان مسلمانان در همه جاى دنیا مشغول نماز هستند و خداوند را عبادت مىکنند; این احساس به من آرامش مىداد .
یاس: خانم حنیف از چگونگى ازدواجتان و هم چنین زندگى خانوادگى خود براى ما صحبت کنید .
کمى پس از مسلمان شدن من، تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم . تغییر مذهب من و تصمیم براى ازدواج با یک شخص مسلمان، براى خانوادهام بسیار سختبود . آنها مسیحیان بسیار معتقدى بودند و احساس مىکردند که من گمراه شدم .
یکى از برادرانم به من گفت: «اگر شما با یک شخص مسلمان ازدواج کنى، ما هم به تو کمک مالى نمىکنیم» . من هم گفتم: «خیلى ممنون، من به کمک شما احتیاجى ندارم» . یکى از خواهرانم گفت: «خداحافظ و من دیگر با شما کارى ندارم» . آنها مرا ترک کردند و چندین سال با من قطع رابطه کردند . آنها حتى از کمک مالى براى جشن ازدواجم خوددارى کردند و در مراسم ازدواج من نیز شرکت نکردند .
مراسم ازدواجمان بسیار ساده برگزار گردید . ما در آن زمان دانشجو بودیم وهیچ چیز نداشتیم، فقط یکى از دوستانمان شب قبل از جشن به آپارتمان من در دانشگاه آمد و کیک درست کرد و ما در جشن عروسى خود فقط کیک و آب میوه خوردیم و نمىتوانستیم چیزى بیشتر از این تهیه کنیم .
در مراسم ازدواج فقط یکى از خواهرانم شرکت کرد و در حالى که خیلى ناراحتبود به من گفت: «مىتونى همین الان برگردى» ، ولى من به او گفتم: «نه» و در مراسم، دیگر به او نگاه نکردم . چون قلبم آرام بود و احساس سرخوردگى نمىکردم . یقین داشتم که کار درستى انجام مىدهم و در نتیجه هیچ نگرانىاى هم نداشتم .
معمولا عروسها در روز عروسى لباس بلند گران قیمتى مىپوشند، ولى من لباس بسیار سادهاى پوشیدم که خودم دوخته بودم . من در جشنهاى ازدواج پرهزینهى زیادى شرکت کردم که در جمع پدر و مادر و دوستان برگزار شد، اما آن عروسها و دامادها امروز کجا هستند؟
زندگى ما این گونه آغاز شد و در حال حاضر شوهرم «احمد حنیف» طلبهى علوم دینى مىباشد و داراى چهار فرزند هستیم . یک پسر به نام زینعلى و سه دختر: زهرا ده ساله، مریم شش ساله، فاطمه دوساله; ما هشتسال است که در شهر قم سکونت داریم .
یاس: علت مهاجرت شما به ایران چه بود؟
آمدن ما به ایران یک اقدام طبیعى و منطقى بود . شوهرم در کار تبلیغ و ترویج اسلام بود . بنابراین لازم بود که به ایران بیاییم تا با اسلام بیشتر آشنا شویم و نقاط مشترک بیشترى را پیدا کنیم . وقتى همسرم به من گفت که باید به قم برویم، من با تعجب گفتم: قم کجاست؟ ! ! وقتى تصمیم گرفتیم که به ایران بیاییم، من نمىدانستم که زندگى در ایران چگونه خواهد بود؟ تا این که یک سال قبل از این که به ایران بیاییم، شوهرم در یک همایش شرکت کرد و وقتى برگشت، به من اطمینان داد که در آنجا زندگى راحتى خواهى داشت و گفت که خیابانها آسفالتشده است، آب لوله کشى، برق و نیازهاى اولیهى زندگى در آن جا وجود دارد . بسیارى از غربىها هنوز فکر مىکنند که ایران یک کشور عقب افتاده است و مردم هنوز در بیابانها بر پشتشتر سفر مىکنند و برق و آب لولهکشى فقط براى افراد ثروتمند است و جزو لوازم تجملاتى محسوب مىشود . سفر به ایران نوعى احساس تنهایى را در من به وجود آورد، ولى با این حال به عنوان همسر یک فرد مسلمان وظیفهى خود دانستم که به همسرم کمک کنم و با او باشم . ما به خاطر خدا و دین اسلام مهاجرت کردیم و خداوند نیز نورى را در زندگى ما به وجود آورد .
ما هشتسال پیش، فروردین ماه وارد ایران شدیم . براى ما فقط سال نو نبود، بلکه شروعى کاملا جدید بود .
یاس: خانم رشیده! لطفا نظر خود را دربارهى ویژگىهاى بارز جامعهى ایرانى بیان بفرمایید و تفاوتش را با غرب بیان کنید .
در اینجا ما مىتوانیم اسلامى زندگى کنیم . در جوامع غربى، دین یک امر پنهان است . دین دخالتى در ابعاد خارجى ادارهى امور جامعه ندارد . مذهب در اینجا همیشه حضور دارد و در همه جا صداى اذان از مساجد شنیده مىشود .
در ایران تاثیرات منفى غرب بسیار جزیى است . تلویزیون عارى از صحنههاى غیراخلاقى است و هنوز دیدن تلویزیون براى بچهها مناسب و سالم است . زنان پوشش اسلامى دارند .
الحمدلله هنوز هم اسلام در این کشور از یک قدرت معنوى خاص برخوردار است که خصوصیت منحصر به فرد ایران است .
یاس: نظر شما در خصوص روحیات اجتماعى و سیاسى زنان ایرانى چیست؟ آیا به زنان ایرانى علاقهمند هستید؟
زنان در هر جامعه نقش بسیار مهمى در شکلگیرى محیط اجتماعى و سیاسى آن جامعه برعهده دارند . ضرب المثلى مىگوید: شما مىتوانید با دیدن زنان یک جامعه در مورد سطح آن جامعه قضاوت کنید . زنان ایرانى، زنانى شجاع و با ایمان هستند و تا زمانى که هویت اسلامى خویش را حفظ کنند، جامعه مستحکم و پایدار خواهد بود .
زنان ایرانى بسیار با مهارت هستند و در رشتههاى مختلف هنرى استادند; «مهارت آشپزى، خیاطى» . زنان ایرانى مىتوانند هر چیزى را در خانه تعمیر کنند، در حالى که شاید زنان غربى حتى عوض کردن یک لامپ را بلد نباشند . زنان ایرانى همیشه براى دفاع از حقوق خود ایستادهاند . آنها همیشه براى سخنرانى آماده هستند و حرفى براى گفتن دارند . همیشه در صحنههاى اجتماعى حضور فعال دارند و به جایگاه و به حق خود در جامعه اندیشیدهاند و نفوذى قدرتمندانه در مناسبات اجتماعى و سیاسى دارند .
آنها ثابت کردند که حجاب مانعى براى به دست آوردن حقوق زنان در جامعه نیست . آنها خانههاى خود را جاى آرامش و سکون مىسازند، گرچه فقیرانه باشد . اینجا صلح و آرامش برقرار است، یک مکان امن که بچهها، دوستان، همسایگان، خانواده و خویشاوندان با یکدیگر هماهنگ و موافق هستند .
یاس: دیدگاه زنان غربى نسبتبه زنان ایرانى چیست؟
زنان غربى اطلاعات بسیار اندکى در مورد زنان ایرانى دارند . آنها معتقدند که چون ایران یک کشور اسلامى است، تمام افکار غلط رایج در مورد زنان مسلمان باید در مورد آنها نیز صادق باشد، چون آنها با اسلام مشکل دارند . در نتیجه زنان ایرانى مانند زنان مسلمان دیگر مورد ظلم واقع مىشوند و شهروندانى درجه دو با حقوقى اندک محسوب مىشوند و دسترسى محدودى به مراقبتهاى بهداشتى و آموزشى و . . . دارند . زنان غربى معتقدند که اگر به زنان معمولى حق انتخاب داده شود، هرگز حاضر نیستند، حجاب داشته باشند و زنان ایرانى به اجبار حجاب دارند .
یاس: خانم حنیف! از فرصتى که در اختیار ما گذاشتید، سپاس گزاریم .
در پایان، من هم از این که این فرصت را در اختیار من گذاشتید، تشکر مىکنم و براى نشریهى شما آرزوى موفقیت مىکنم .