87/3/12
6:43 ص
عمر جیم جانسون
عمر جیم جانسون یک مسلمان آمریکایی است که در تکساس به دنیا آمده است.
اولین بار که با اسلام آشناشد از طریق زبان عربی بود که برای آموختن آن به بندر اسکندریه در مصر سفر کرده است.
در آنجا به فطری بودن دین اسلام پی می برد.... او دو بار ازدواج کرده است؛ بار اول بادختری انگلیسی که مقید به دین ومذهب نبود ازدواج می کند؛ او تمام سعی وتلاش خود را به کار می گیرد تا او را پایبند به مسائل دین وزندگی مشترکشان کند. اما چون در این کار موفق نمی شود او را طلاق می دهد. بار دوم با دختری مصری که مبلغ دینی بود ازدواج می کند وحاصل این ازدواج پسری به نام مروان است. عمر هم اکنون در زمینه ترجمه کتب اسلامی به انگلیسی فعالیت می کند واز این طریق می خواهد به اسلام خدمت کند . بهتر است قصه اسلام آوردنش را از زبان خودش بشنویم.
عمر جیم جانسون:
هنگام تحصیل در رشته زبان عربی بود که باا اسلام آشنا شدم. هدف من از آموختن زبان عربی این بود که می خواستم از این طریق بیشتر با اعراب آشنا شوم وهمه ما می دانیم بین زبان عربی ودین اسلام ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. وقتی می خواستم مسلمان شوم به این نکته پی بردم که انسانها بالفطره مسلمان هستند؛ من هم از این قاعده مستشند نبودم یعنی وقتی فهمیدم تابع عقیده مسیحیت یا یهودیت ویا حتی کمونست هم نیستم اولین کاری که کردم این بود که این عقیده که ذاتاً در نهاد انسان نهفته است را تقویت کنم پس اولین کاری که کردم این بود که به چند کتابفروشی در اسکندریه مراجعه کردم وکتابهایی را در مورد اسلام خریدم, بعد از مدتی خواندن نماز را هم شروع کردم سپس به دانشگاه الأزهر رفتم تا اسلام خودم را اعلام کنم هر چند که ماهها قبل از آن اسلام را به عنوان دین پذیرفته بودم. بعد از مسلمان شدنم از طرف خانواده ام در آمریکا با هیچ مشکلی مواجه نشدم. پدرم استاد دانشگاه است واز نظر او دین یک ابراز فرهنگی است. اخیرا دیداری با خانواده ام در آمریکا داشتم وسه هفته پیش آنها ماندم ودر این مدت همواره سعی ام بر این بوده است که با آنها با اخلاق خوب بر خورد کنم؛ زیرا به نظر من از طریق اخلاق حمیده وحسن سلوک می توانیم دیگران را هم به دین اسلام دعوت کنیم.
ازدواج با دختری عرب ومسلمان:
من در اسکندریه دوستان متدینی داشتم که با آنها رفت وآمد می کردم؛ از طریق آنها بود که به خواستگاری دختری متدین از شهر دمنهور رفتم, خانواده اش مرا بخوبی تحویل گرفتند ومن توانستم با رضایت کامل آنها با آن دختر ازدواج کنم . خوشبختانه او دختری متدین است که هیچ موقع بدون نقاب از خانه خارج نمی شود ودر زمینه دعوت اسلامی فعالیت می کند. از نظر زبان هم ما هیچ مشکلی با هم نداریم چون من عربی را به خوبی صحبت می کنم, البته موضوع تفاهم بین زوجین خیلی بالا تر از این حرفهاست.
مشکلات جامعه اسلامی:
مسلمانان در همه چیز از غرب تقلید می کنند،در لباس پوشیدن،در راه رفتن،وحتی در صحبت کردن هم مقلد غرب هستند. اما اگر ما به جامعه ای مانند تکزاس نگاه کنیم با وجود اینکه عده زیادی از شهر وندان اسپانیائی زبان در آنجا زندگی می کنند ودارای فرهنگ مشخصی هستند هیچ کس را نمی بینی که از نحوه لباس پوشیدن آنها تقلید کند ویا برنامه های تلویزیونی آنها را تماشا کند. به نظر من دلیل اینکه مسلمانان از غرب تقلید کور کورانه می کنند این است که آنها به غرب به عنوان یک ابر قدرت نگاه می کنند،حالا اگر ما به قرون وسطی بر گردیم این مسئله را به صورت عکس مشاهده می کنیم یعنی در آن زمان این مردم اروپا بودند که از مسلمانان تقلید می کردند چون مسلمانان در آن زمان از هر نگاه متقدم بودند،ودر زمینه های مختلف علمی،ادبی هنری وحتی نظام دانشگاهی از اروپا برتر بودند. من مطمئن هستم اگر مسلمانان به عزت وقدرت گذشته خود باز گردند مردم دنباله رو آنها خواهند شد.
دیدگاه غرب نسبت به اسلام:
غربیها واقعاً از اسلام در هراسند حتی به یاد می آورم در دوران تحصیل ازفلسطینیها می ترسیدم چون فکر می کردیم آنها تروریست هستند،هر سال یک کشور اسلامی را غول جلوه می دهند تا مردم را از این طریق بترسانند وخودشان به اهداف نا مشروعشان برسند.
بر گرفته از فصلنامه-ندای اسلام ،شماره 18-تابستان 83